طغیان علیه شبکه‌های اجتماعی
27
آوریل

طغیان علیه شبکه‌های اجتماعی

 آنچه برای جوهان هاری، نویسنده انگلیسی بارها اتفاق افتاده، برای ما نیز آشنا است. او نقل می‌کند که چطور دسته‌ای از گردشگران به‌جای لذت بردن از مناظر زیبای طبیعت، درگیر تلفن‌های هوشمند خود بودند. شبکه‌های اجتماعی او از افرادی حرف می‌زند که در مجلس دوستانه با فیس‌بوک و اینستاگرام مشغول‌اند.

هاری به گروهی از پژوهشگران و نویسندگان حوزه فناوری به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی تعلق دارد که نسبت به تاثیر شبکه‌های اجتماعی بر تمرکز، روابط انسانی و استفاده معنادار از اوقات فراغت هشدار می‌دهند. برخی از آنان مهندسان موفقی‌اند که با شرکت‌هایی چون گوگل و فیس‌بوک کار می‌کردند و در توسعه محصولات این شرکت‌های بزرگ نقش داشتند. آن‌ها در اعتراض به این تاثیرات و بی‌تفاوتی غول‌های فناوری، از کار خود استعفا دادند.

برای یک کاربر عادی که از امکانات جذاب اینستاگرام و فیس‌بوک لذت می‌برد، هشدار نویسنده در مورد «بحران جهانی زایل شدن تمرکز فکری» در نگاه اول یک مقدار غریبه یا اغراق‌شده به نظر می‌آید. ولی هاری تاکید دارد که در عصر شبکه‌های اجتماعی، قدرت تفکر عمیق و تمرکز مداوم کاربران در حال زایل شدن است.

او در کتابش به یافته‌های یک تحقیق در مورد دانشجویان اشاره می‌کند که میزان تمرکزشان بر یک کار فقط ۶۵ ثانیه است. همچنین، «آمریکایی‌ها به‌طور متوسط سه ساعت و ۱۵ دقیقه در روز مشغول [تلفن‌های خود] هستند. ما بیش از ۲۶۱۷ بار در یک شبانه‌روز به تلفن‌های خود دست می‌زنیم.»

این حواس‌پرتی تصادفی نیست که در وسط کار و صحبت با دوستان به شبکه‌های اجتماعی سر می‌زنیم. او این فقدان تمرکز را به‌خصوص در کودکان خطرناک می‌داند که باید با حواس‌ جمع به درس‌هایشان برسند و روابط اجتماعی خود را توسعه دهند. شبکه‌های اجتماعی به‌راحتی از میزان روابط حقیقی می‌کاهند.

هاری از صحبت با پژوهشگران حوزه فناوری و روانکاوی دریافته است که وابستگی به شبکه‌های اجتماعی و تلفن‌های هوشمند بخشی از طراحی و عملیات شرکت‌های بزرگ فناورانه است و هیچ ربطی به اراده و انضباط فردی ندارد. او به نقل از یک مهندس سابق گوگل می‌نویسد که موفقیت آنان در شرکت‌های بزرگ فناوری در طرح و توسعه محصولاتی است که مخاطب را جذب خود کند تا او بیشترین وقت را در وب‌سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی بگذراند؛ زیرا، این شرکت‌ها داده‌های مربوط به علایق کاربران را در اختیار شرکت‌های تجاری دیگر قرار می‌دهند تا آن‌ها با شناختی بهتر، محصولات خود را برای مصرف‌کنندگان طراحی و تبلیغ کنند.

این روزها در نقد شبکه‌های اجتماعی تنها موضوعاتی چون از دست رفتن تمرکز فکری یا آزار و اذیت کاربران به‌وسیله اوباش‌های اینترنتی که در برخی مواقع منجر به خودکشی افراد نیز شده است، مطرح نیست. آنچه این روزها ذهن پژوهشگران و سیاست‌گذاران را دست‌کم در کشورهای غربی مشغول کرده‌، نقش شبکه‌های اجتماعی در گسترش اخبار و اطلاعات جعلی، نفرت‌پراکنی و پاک‌سازی نژادی و گرایش‌های افراطی سیاسی است.

در دوران همه‌گیری کرونا، اطلاعات نادرست و جعلی باعث شد که بخش قابل‌ملاحظه‌ای از شهروندان از تزریق واکسن کرونا بهراسند یا در برابر محدودیت‌ها و مقررات بهداشتی دولت دست به تظاهرات و نافرمانی مدنی بزنند.

هاری می‌گوید که شرکت‌هایی چون فیس‌بوک به نقششان در این معضلات آگاهی د‌ارند. او به یک گزارش محرمانه و داخلی فیس‌بوک اشاره می‌کند که به دستور مارک زاکربرگ تهیه شد.

در این گزارش، پژوهشگران این شرکت نوشتند: «الگوریتم‌های شبکه ما از علاقه ذهن بشر به موضوعات تفرقه‌برانگیز سوءاستفاده می‌کند.» در یک یادداشت داخلی دیگر این شرکت نیز آمده است که «۶۴ درصد افرادی که با گروه‌های افراطی آشنا شده‌اند، تحت تاثیر مستقیم پیشنهاد‌های الگوریتم‌های فیس‌بوک بوده است.»

البته، این موضوع تنها به فیس‌بوک خلاصه نمی‌شود. با دیدن یک پست یا ویدیو از یک گروه افراطی مذهبی-قومی در یوتیوب، توییتر و اینستاگرام، این شبکه‌ها، گروه‌ها و محتواهای مشابه دیگر را به شما پیشنهاد می‌کنند. هاری به نقل از مهندسان گوگل و فیس‌بوک می‌گوید که مدیران این شرکت‌ها علاقه‌ای به تغییر کار الگوریتم شبکه‌ها ندارند؛ زیرا، اولویت اصلی آنان این است که مردم بیشتر وقت خود را در شبکه‌های اجتماعی بگذرانند و تبلیغات بیشتری را ببیند. برای سهامداران فیس‌بوک، آنچه اهمیت دارد افزایش بهای سهام است تا خطرات محتوای نژادپرستانه و نفرت‌پراکنانه برای کاربران.

هاری در این کتاب می‌کوشد که بحث از دست رفتن تمرکز فکری را فراتر از شبکه‌های اجتماعی مطرح کند. او خستگی ناشی از کار مفرط را که در فرهنگ سرمایه‌داری آمریکایی خیلی ستایش می‌شود، در کاهش تمرکز موثر می‌داند. او می‌گوید که تمام تحقیقات نشان می‌دهد که «اگر مردم کمتر کار کنند، میزان تمرکزشان نیز افزایش می‌باید.»

برای کاهش وابستگی به شبکه‌های اجتماعی معمولا انضباط فردی توصیه می‌شود، ولی نویسنده با توجه به تجربه خود می‌گوید که قدرت اغوا و نفوذ این شبکه‌ها خیلی بالا است و باید در سطح سیاسی و اجتماعی به شرکت‌های بزرگ فناوری اجتماعی فشار وارد شود. بدون فشارهای بیرونی، به‌خصوص از طرف مردم، این شرکت‌ها از انتشار محتوای نفرت‌پراکنانه یا امکانات تمرکززدایی محصولات خود جلوگیری نمی‌کنند.

هاری در برخورد با شبکه‌های اجتماعی برخورد واقع‌بینانه دارد. او برخلاف منتقدان تندروتر آگاه است که مصرف‌کنندگان و کاربران قرار نیست تلفن‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی را کنار بگذارند. شاید برخی از کاربران نگرانی‌های نویسنده را در مورد تاثیرهای این شبکه‌ها بر دامنه تمرکز فکری ما اغراق‌آمیز بدانند. ازاین‌رو، هاری بیشتر به دنبال تغییر در رفتار این شرکت‌ها است تا فضای کمتر از زندگی ما را اشغال کنند. مثلا، خواب و صحبت‌های دوستانه ما با پیام‌های فیس‌بوک برهم نخورد.

هاری امیدوار است که مردم با استفاده کمتر از شبکه‌های اجتماعی مشغول کارهای معنادارتر و واقعی‌تر در زندگی خود شوند. بااین‌حال، جذابیت شبکه‌های اجتماعی بخشی از زندگی ما باقی می‌ماند و الزاما مانع سفر ما به یک منطقه تفریحی و دیدن یک دوست نمی شود. نتیجه‌گیری او از وابستگی مردم به شبکه‌های اجتماعی یک مقدار بدبینانه است. ما می‌توانیم در کنار یک آبشار سلفی بگیریم و هم از بودن در آنجا لذت ببریم.